کد مطلب:33597 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:92

لیبرالیسم: تقنین یکسره از آن آدمیان است











از سوی دیگر دولتهای لیبرال نیز از راه دیگری به ورطه ی شرك فرو غلتیدند. در لیبرالیزم البته انسان بودن انسان و ضعیف بودن وی كاملا مورد تصدیق است، ولی در این مكتب تقنین یا تشریع را از اوصاف انسان دانستند. به تعبیر دیگر در لیبرالیزم كل ملت جانشین خداوند شد.

خداوند می فرماید:

الا له الخلق و الامر (الاعراف، 54)

تكوین و تشریع، آفریدن و فرمان دادن، از آن خداوند است

هیچ كس در عرض خداوند خالق نیست، اگر كسی هست در طول اوست. همچنین هیچ كس در عرض خداوند آمر و ناهی نیست اگر كسی هست در طول او و از پس او و به فرمان اوست. لذا هم «خلق» اختصاصا از آن خداوند است و هم «امر». من در اینجا از معنای روشن این آیه پیروی می كنم. گروهی در تاویل این آیه گفته اند كه «خلق»، عالم مقادیر اتصالیه و عالم ماده است و «امر»، عالم مجردات می باشد. اما معنای روشن این آیه كه مفسرین گفته اند همین است كه هم تكوین از آن خداوند است و هم تشریع. همان موجودی كه ما آدمیان را می آفریند، قانون هم می گذارد. بلی

[صفحه 166]

لیبرالیسم لزوما منكر خداوند نیست، یعنی هم با بی خدایی قابل جمع است و هم با اعتقاد به وجود خداوند. اما با یك چیز قابل جمع نیست و آن، این كه تقنین را به دست خداوند بسپارد. در لیبرالیزم قانونگذاری از آن ملت و منتخبین آنان است. و در این تقنین به هیچ وجه ملاحظه ی امر و نهی الهی نمی شود، بلكه این تقنین ها صرفا ملاحظاتی بشری برای نیل به یك سلسله اهداف عقلایی هستند. لذا «خدا- ملتی» نیز در واقع نوعی شرك ورزیدن و دست طمع در الوهیت زدن است. یعنی اگر امر تشریع و تقنین به نحو تام و تمام به مردم سپرده شود، البته نقش خدایی به ایشان واگذار شده است و این همان «اومانیزم الحادی» در مغرب زمین است.

سخن این نیست كه در مغرب زمین خداپرستی وجود ندارد. بلكه سخن این است كه در آنجا دست كم نوعی «شرك خفی» رخ داده است. یعنی اوصاف اختصاصی خداوند تجزیه شده است و هر پاره ای از آن، به موجودی واقعی یا موهوم سپرده شده است و به همین دلیل، از خداوند واقعی نوعی استغنا یا غفلت حاصل آمده است.


صفحه 166.